کد مطلب:30049 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:147

ضِرار بن ضَمْره ضِبابی












6565. خصائص الأئمّة:گفته اند كه ضِرار بن ضَمْره ضِبابی بر معاویة بن ابی سفیان - كه در مراسم حجّ بود - وارد شد. معاویه به او گفت:علی را برایم توصیف كن.

گفت:آیا مرا معاف نمی داری؟

[ معاویه] گفت:ناگزیر از توصیف اویی.

ضرار گفت:به خدا سوگند، امیر مؤمنان، دورنگر، نیرومند، پُر اندیشه و اشكْ ریز بود. روشن و واضح، سخن می گفت و عادلانه حكم می كرد. علم از همه سویش می جوشید و حكمت از كناره هایش بیرون می ریخت. از دنیا و درخشش آن، دوری می جُست و با شب و تنهایی انس داشت.

در میان ما چون فردی از ما بود. چون او را می خواندیم، پاسخ می داد، و چون از او چیزی می خواستیم، عطا می كرد و با این همه نزدیكی، به خدا سوگند، از هیبتش یارای سخن گفتن با او را نداشتیم وبه پاس بزرگی اش به او نزدیك نمی گشتیم.

اگر لبخند می زد، نه از سرِ سبك سری بود و نه از سرِ خود بزرگْ بینی، و اگر به سخن می آمد، از سرِ حكمت و استواری و درستْ گویی بود. دینداران را بزرگ می داشت و بینوایان را دوست. توانگر را به طمع باطل نمی انداخت و ناتوان را از حقش ناامید نمی گذاشت.

گواهی می دهم كه او را در یكی از جایگاه هایش دیدم، در حالی كه شب، پرده افكنده و او در محرابش ایستاده بود، محاسنش را در دست گرفته بود و چون مارگزیده به خود می پیچید و به اندوه می گریست و می گفت:«ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو. آیا راه بر من گرفته ای یا مشتاقم گشته ای ؟ هیچ گاه نیاید و دور باد [ كه مرا بفریبی]. غیر مرا بفریب كه مرا به تو نیازی نیست. تو را سه طلاقه كرده ام كه بازگشتی در آن نیست. آسایشت كوتاه و شكوهت ناچیز و آرزویت، خُرد است. آه، از كمیِ توشه و درازی راه و دوری سفر و بزرگیِ مقصد!

پس معاویه نتوانست خودداری كند و اشك هایش روان شد و گفت:آری، علی این گونه بود. ای ضرار! اندوه تو بر او چگونه است؟

ضِرار گفت:به خدا سوگند، اندوهم بر او، مانند اندوه مادری است كه تنها فرزندش را در دامانش سر بُریده اند، نه اشكش خشك می شود و نه سوزش دلش فرو می نشیند.[1].

ر. ك:ج 8، ص 369 (ضرار بن ضمره).[2].









    1. خصائص الأئمّة:70، نهج البلاغة:حكمت 77، عدّة الداعی:195، مروج الذهب:433/2.

      ذیل حدیث در عدّة الداعی این گونه آمده است:دوستی ات با او چگونه است؟ گفت:مانند محبّت مادر موسی به موسی و با این حال، از كوتاهی ام به نزد خدا پوزش می برم. معاویه گفت:ای ضرار! چگونه بر [ فقدان ]او صبر می كنی؟ گفت:همانند صبر مادری كه فرزندش را بر روی سینه اش سر بُریده اند، نه اشكش خشك می شود و نه سوزش درونش فرو می نشیند. سپس ضرار برخاست و ف

    2. فگریه كنان بیرون رفت. معاویه گفت:بدانید كه اگر مرا از دست بدهید، هیچ یك از شما مانند این، مرا نمی ستاید. پس یكی از حاضران گفت:هر یاری در خور یار خویش است!

      [با توجه به حدیث 6566 در همین كتاب، می توان گفت كه مؤلّف عدّة الداعی، سخن عامر بن واثله را به اشتباه از آنِ ضرار بن ضمرة دانسته است] (م)